-
خسته
دوشنبه 12 مهر 1395 22:06
صدای روضه میاد.پشت میز نشستم و دارم با این نرم افزار کوفتی ور میرم!دلم میخواس می تونستم برم خونه همسایه روضه ولی نه کسی رو می شناسم اونجا نه حتی کسی هس که باهام بیاد.سعی می کنم کم کم نرف افزار رو یاد بگیرم.هنوز خیلی مونده تا بتونم توش راه بیفتم ولی احساس می کنم می تونم از پسش بربیام... صدای غرغرفرفری از توی حال...
-
صبر
یکشنبه 11 مهر 1395 17:53
یه روزی همه چی درست میشه.اینقدر سریع و عالی درست میشه که یادت میره چه زخم هایی خوردی و چه حرفایی تحمل کردی و چه سختی هایی کشیدی.اینقدر غرق شادی و آرامش و لذت میشی که حتی نمیتونی به گذشته فکر کنی.اون روز میرسه.زود هم میرسه.دیگه آخرای راه سختیاس...
-
هرچه را آسان گیری آسان گذرد
یکشنبه 11 مهر 1395 17:20
اعصابم بدجور به هم ریخته.استادراهنمام داره اذیت میکنه.به خاطر یه قرار مسخره که خودش به هم زده توقع داره من کل برنامه هام رو کنسل و کنم و باهاش ست بشم.از طرفی به خاطر دروغ ناخواسته ای که بهش گفتم می ترسم.خیلی استرس دارم که لو برم!!!نمیدونم چی کار کنم؟!همه کارام به هم پیچیده و هیچ کدوم هم به نتیجه نرسیده.دیکه حتی تحمل...
-
سفربه مشهد
شنبه 10 مهر 1395 15:16
بعد از اتفاقای اخیر امام رضا طلبید و رفتم پابوسش.کل زیارتم یه طرف دعای کمیل شب جمعه توی صحن رضوی هم یه طرف.خیلی دلم شکسته بود.از سرما می لرزیدم و گریه میکردم.از خدا خواستم به حرمت امام رضا منو به خاطر تمام گناهام ببخشه.خواستم آبروی رفته امو برگردونه.خواستم گره از کارم باز کنه.خلاصه که جای همه مشتاقین خالی:) روز آخر هم...
-
و با زهم گریه
چهارشنبه 7 مهر 1395 13:46
دیشب تا یک ساعت توی تختم گریه کردم.آهنگ نرو رضا صادقی رو پلی کرده بودم و تمام بالشم خیس شده بود.هنوزم حرف فرفری و شوهرش رو نتونستم درک کنم.همش حرفاشون توی سرم زنگ میزد.کدوم دختریه که وقتی از جانب یه پسر رد میشه اینقدر توسط خانواده خودش تحقیر بشه؟؟واقعا کسی هست؟؟کسی هس که پدرمادرش بهش بگن خاک برسرت!!!بگن چرا سفره دلت...
-
خدایا لطفا
سهشنبه 6 مهر 1395 20:53
خدایا یعنی میشه زنگ بزنه؟؟؟؟دلم میسوزه برا "گرمایی " وقتی تلفن زنگ خورد فکر کرد اونه.ذوق کرد.هیجان زده شد.به "فرفری" گفت جوابش رو بده.وقتی فهمید اون نیس یخ کرد...خدایااااا چی بگم؟؟
-
دوست عزیزم
سهشنبه 6 مهر 1395 19:29
نوشین عزیزم دوست خوبم که امشب بهم دلداری دادی ازت ممنونم.درسته تو روانشناس نیستی.حرفای امروزت هم حرفای روانشناسانه نبود.ولی همین که از تجربیات خودت بهم گفتی و دوستانه باهام همدردی کردی ازت ممنونم.قبل این که باهات بیام بیرون از خدا خواستم که سینه تو رو برای درددل های من گشوده کنه.با وجود این که ناامید بودم ولی وقتی...
-
یک شب پاییزیه سخت
سهشنبه 6 مهر 1395 11:37
دیشب یکی از بدترین شبای عمرم بود... میم شین قرار گذاشته بود که با خانواده لعنتی تر از خودش بیان خونمون.مامان بیچاره یک هفته داشت خونه تمیز میکرد.کلی خرج رو دستمون گذاشتن.یه عالمه میوه و شیرینی و...بدتراز همه اونا خرجای اضافی که برای مبلا کردیم.بدوبدو آماده شدم و لباس پوشیدم و چشم به ساعت دوختم.ساعت ۶ شد...
-
گزارش دیروزم
جمعه 2 مهر 1395 10:21
دیشب عروسی مرمر خیلی خوش گذشت.اولش که وارد تالار شدم یه حس عجیب غریبی داشتم.بغض گلوم رو گرفته بود.حس این که رفیق جون جونیت عروس شده و همه این تشریفات به خاطره اونه ...وقتی داماد رو دیدم کپ کردم!!هم کلاسی خودم بود.راستش وقتی دیدمش فهمیدم که چقدر طرزنگاه من با بقیه متفاوته.من حتی دوس نداشتم با اون آقا هم کلام بشم!!!ولی...
-
عروسی
پنجشنبه 1 مهر 1395 09:37
امروز عروسی مرمره.خوشحالم که زودتر از من عروس شد.یکی از فکرای احمقانه ای که همیشه میکردم این بود که اگه من زودتر ازدواج کنم چطوری خبر ازدواجم رو بهش بدم؟!می دونستم که خیلی دوس داره ازدواج کنه.با خودم میگفتم اگه من ازدواج کنم و اون اصلا نکنه چی؟!!!!و حالا معادلات خدا جوری بود که امروز میرم و توی لباس سفید عروس می...
-
ولادت امام هادی (ع) مبارک:)
جمعه 26 شهریور 1395 21:25
ولادت امام هادی علیه السلام رو تبریک میگم. خب من برگشتم!سفر بدی نبود خداروشکر.اول این که روز عرفه با دختر عمه بزرگه رفتیم امامزاده شاه عبدالعظیم و زیارت کردیم و من خیلی گریه کردم:(ناهار هم رفتیم مسلم که خوب بود.توی این چن روز هم یه سر رفتم پاساژگردی.تیراژه و بوستان و میلاد نور و قائم و...یه لباس ارزون هم برا عروسی...
-
شهادت امام باقر تسلیت
جمعه 19 شهریور 1395 00:58
شهادت امام محمدباقر علیه السلام رو تسلیت میگم.خدایا به حق فاطمه زهرا به حق امام زمان خودت مشکلات رو حل کن.خدایا این عذاب وجدان رو از بین ببر و کاری بکن که به صلاحم باشه خدایا خودت میدونی نمیخواسم اینطوری بشه
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 شهریور 1395 22:32
-
سفر
پنجشنبه 18 شهریور 1395 17:06
ان شالله شنبه میرم تهران.یه هفته قید همه چیو میخوام بزنم.کلاس و دانشگاه و جلسه و سمینار و...می خوام برم یه کم خستگی در کنم.باید برای جشن عقد مرمر لباس بخرم.سمینارا رو هم گذاشتم برا شنبه و یکشنه و دوشنبه هفته بعد.دلم میخواد به هیچی فکر نکنم.واقعا به یه مسافرت یه هفته ای احتیاج دارم...
-
مشاور محبوب من
پنجشنبه 18 شهریور 1395 11:12
بالاخره رفتم پیش مشاور!صبح بیدار شدم دو رکعت نماز خوندم بعدشم 100 تا استخیرالله و از خدا خواستم هرچی که خیرم هست بندازه تو دهن مشاوره.در مورد م س و الف الف باهاش صحبت کردم بهم گفت باید فکر کنی ببینی دوس داری الف الف رو ببوسی؟؟!!!!!!دوس داری دستش رو بگیری؟دوس داری باهاش بخوابی؟!!!گفتم دست شاید ولی بوسیدن رو خیلی حس خوب...
-
از دستش دلم خونه
پنجشنبه 18 شهریور 1395 00:21
شهری که توش زندگی می کنم رو دوس ندارم.از این که در کنار خانوادم زندگی میکنم راضی نیستم.دلم میخواس مستقل باشم زندگی خودم رو داشته باشم.امروز برای اولین بار الف شین رو دیدم.به نظرم بچه بود ولی باهاش بهم خوش میگذشت.یه جورایی ازش خوشم اومد ولی مامان طبق معمول مخالفه.میگه سطحش پایینه خوب نیس.کلی باش حرف زدم آخرشم بهم گف من...
-
خجالت می کشم
چهارشنبه 17 شهریور 1395 17:02
از این که تا این سن نتونستم کسی رو انتخاب کنم که تا آخر عمر باهام باشه یا اگه انتخاب کردم نتونستم نظر اونو جلب کنم،از خودم و خانوادم خجالت میکشم.خدایا به حق امام جواد علیه السلام بخت همه مجردا رو به فضل و کرمت باز کن.آمین یا رب العالمین
-
دلم شادی می خواد
یکشنبه 14 شهریور 1395 22:31
دلم برای وبلاگای قبلیم تنگ شده.مخصوصا این آخری که زدم ترکوندمش.تمام زندگیم تمام احساساتم همه ی غما و شادی هام توش بود.چه شبایی که با اشک توش نوشته بودم.چه روزایی که خندون بودم و نوشتم.هرچند در مقایسه با روزای غم و غصه تعدادشون خیلی کمتر بود.این آخرا دیگه بهم انرژی منفی میداد.می ترسیدم کسی من و بخونه.من و...
-
متنفرم ازت مصی!
یکشنبه 14 شهریور 1395 20:31
فردا ارائه دارم هنوزم اسلایدام و درست نکردم!!!استرس دارم ولی دارم سعی میکنم بهش غلبه کنم.این روزا با کوچکترین حرفی به هم می ریزم.مصی امروز بهم گفت برادرت گفته خوشم نمیاد این با این پسره این همه چت میکنه!!!!داشت منو میگف!!!دیگه دارن حالمو به هم میزنن!اگه میخوان که پاشن برن عقد کنن دیگه!!نمیدونم اینا واقعا حرفای برادرم...
-
مبارکاباشه:)
شنبه 13 شهریور 1395 21:59
سالروز ازدواج حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) را تبریک میگم.به حق این شب عزیز ان شااالله هرکسی به نیمه گمشده زندگیش نرسیده به زودیه زود برسه... انتظارخیلی سخته.وقتی منتظرنیمه گمشده اتی اگه یه ذره بشینی به منتظرای واقعی این عالم فکر کنی میبینی یه نفرهست که از همه عالم منتظرتره...اللهم عجل علی ظهوره
-
حسم به دانشگاهم
شنبه 13 شهریور 1395 19:25
از صبح دارم بدوبدو میکنم.خداروشکر انتخاب واحدم به خوبی انجام شد.خیلی به خاطرش نگران بودم.بعدشم رفتم دنبال کارای مجوز ماشین که بتونم ببرمش داخل دانشگاه!وقتی برچسب رو زدن و برای اولین بار باهاش وارد دانشگاه شدم خیلی حس خوبی داشتم.عین یه موفقیت بزگ:)) جدیدا دانشگاه رو دوست ندارم.پارسال این موقع ها که واردش شدم درسته که...
-
سرآغازگفتارنام خداست.که رحمتگرومهربان خلق راست
جمعه 12 شهریور 1395 21:52
سلام به روی ماه هرکسی که اینجا رو میخونه. من عاشق نوشتنم.همیشه دوست داشتم دفترخاطرات داشته باشم.ولی امان از فوضولی های بعضیا:)) این شد که اینجا شد دفترخاطرات مجازی من. خیلی تنهام.امیدوارم اینجا بتونم دوستای مجازی خوبی پیدا کنم. در سالگرد ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا(س)این وبلاگ استارت خورد.