دختره امروز،همسره فردا،مامانه پس فردا

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید.آمدی و همه فرضیه ها ریخت به هم...(بیادیگه!:D)

دختره امروز،همسره فردا،مامانه پس فردا

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید.آمدی و همه فرضیه ها ریخت به هم...(بیادیگه!:D)

دیشب

دیروز با کلی استرس رفتم اتاق استاد الف! باهاش در مورد کارم صحبت کردم و براش کلی توضیح دادم.خداروهزاران هزار مرتبه شکر که خیلی خوشش اومد و بهم پیشنهاد داد باهاش کار کنم.نباید این موقعیت رو از دست بدم.دیشب هم با دوستم رفتیم بیرون.خیلی خوب بود.کلی حرف زدیم.راجع به اون مساله ا ی که شک داشتم هم ازش پرسیدم.تعب کردم که جوابش مثبت بود!کسی که اینقدر روی اون مساله حساسیت داشت!فهمیدم شرای طهمه آدما رو می تونه قانع کنه!جریان میم ز رو هم براش گفتم و اتفاقا به خاطر شرایط اون اوکی بود!راستش سه کم حالم بد د و پشیمون شدم ولی اونم حتی بهم گفت که شاید به قیافم نخوره ولی روی یه سری مسائل خیلی حساسم!منم راهنماییش کردم و تشویقش کردم به ادامه رابطه ای که توش هست.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.