دختره امروز،همسره فردا،مامانه پس فردا

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید.آمدی و همه فرضیه ها ریخت به هم...(بیادیگه!:D)

دختره امروز،همسره فردا،مامانه پس فردا

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید.آمدی و همه فرضیه ها ریخت به هم...(بیادیگه!:D)

کربلا کربلا ما داریم میاییم...

این روزا دارم سعی میکنم آروم تر از همیشه باشم.گرچه عالمال استرس و ناراحتی زیاده ولی فکر میکنم اینقدری بزرگ شدم که دیگه بفهمم غصه خوردن چیزی رو از پیش نمیبره.حتی امتحان افتضاح ۳ روز پیش هم نباید آرامشم رو به هم بزنه.به قول دکتر شیری آدم باید جرات شکست خوردن رو داشته باشه.من شکست خوردم و به شکستمم اعتراف میکنم.ولی این دلیل نمیشه که تا اخر عمر بشینم و زانوی غم بغل بگیرم.بالاخره باید بلند شم و یه یا علی بگم و از صفر شروع کنم.خدایا یه کار و بار هممون برکت بده.آمین.

پ-ن: خدارو ۱۰۰۰۰ مرتبه شکر که نمردم و زیارت کربلا نصیبم شد.خیلی خیلی خوشحالم.به حق امام حسین هرکسی واقعا مشتاق زیارته خدا نصیبش کنه.بی صبرانه منتظرم برم بشینم جلوی گنبد حرم حضرت ابوالفضل و یه دل سیرررر گریه کنم اینقدر که مطمئن بشم اون ته ته دلم دیگه هیچی نیس.پاکه پاک شده.اینقدر که مطمئن بشم دستای خالیم پر پره پر شده.اینقدر که هرچی شک  و تردید و وهم و خیال و گمان بد هس از وجودم شسته بشه و بره...پاک بشم زلاله زلال...مثل بچه ای که تازه متولد شده...

لطفا نخونید!

این روزا بیشترین حسی که باهاش درگیرم اینه:حس خجالت زدگی!!!!

خانواده من به من اون طور که باید و شاید یاد ندادن که اعتماد به نفس داشته باشم.با این که دارایی های زیادی توی وجودم بود ولی همیشه یه حس خودکم بینی داشتم.همیشه که نه!توی دوران دبیرستان خوب بودم ولی بعد از اون دیگه نه.همین کمبود اعتماد به نفس باعث شد که من همیشه استرس داشته باشم همیشه نگران باشم همیشه افکار منفی داشته باشم.اگه احیانا کسی از اینجا رد میشه که تربیت یه کودک بر عهده اش هست اینو به عنوان یه نصیحت خواهرانه ازمن قبول کنه.هیچی مهمتر از این نیس که به یچتون یاد بدید اعتماد به نفس داشته باشه.تمام گرفتاریای من توی زندگی ناشی از همین مساله اس...

علاوه بر اون خود اطرافیانم هم منو خیلی سرکوب میکنن و چون اعتماد به نفس ندارم کوچکترین حرفشون برام میشه یه پتک که قشنگ میخوره وسط سرم!!!

مثلا همین بحث مربوط به آشنایی هایی که داشتم.خب خیلی وقتا شده که من پس زده شدم.ولی مگه ممکنه که توی همشون من مقصر بوده باشم؟؟واقعا آدم چقد رمگه میتونه بد باشه و بد عمل کنه که اینقدر تجربه بد توی این زمینه داشته باشه.اونم وقتی که هرچی فکر میکنی یادت نمیاد که چه حرف بدی زدی یا چه کار بدی کردی که طرف مقابل تو رو نخواسته؟؟؟امروز راجع به یه قضیه ای با فرفری حرف میزدم که یهو برگشت گف راسی از فلانی چرا خبری نشد؟؟؟منم ناراحت شدم ولی توی خودم ریختم و با خنده گفتم من چه میدونم!!!حالا تو غصه نخور!بعد برگشته بهم میگه آخه ما از این مدل تجربه ها زیاد داشتیم!!!خیلیا بودن که رفتن پشت سرشون هم نگاه نکردن...واقعا از حرفش قلبم شکست.مگه من به اون آدم چی گفته بودم؟؟جز این که صادق بودم و هرچی گفتم از روی صداقتم بوده؟؟چقدر این روزا صداقت بی ارزش شده.مردم دوس دارن که بهشون دروغ بگی!الکی بگی من خوبم من عالیم من همه خصوصیات مثبت رو دارم...

بعضی وقتا فکر میکنم بهترین روزای جوونیم رو به خاطر این مسائل ازم گرفتن.برای یه دختر خیلی خیلی سخته.بدتر از اون وقتیه که هیچ حامی نداشته باشی.اتفاقا داشتم این سریال جدیده رو میدیدم.به فرفری گفتم این دختره یکتا با این که کاری کرده که اشتباه بوده ولی خانوادش پشتش دراومدن بش گفتم اگر خدای نکرده من جای اون بودم هیچ کس رو نداشتم...هیچی نگفت.به من میگه تو زودرنجی.آره من زودرنجم چون رنج کشیده ام.چون خیل یخیلی آسیب دیده ام.چون به اندازه دو برابر سنم حرص خوردم.به نظر من دروغه که میگن هرچه مرا نکشد قوی تر م میکنم.من قوی تر نشدم اتفاقا شکننده تر شدم.مثل یه چینی بندزده...

خدایا این روزای سخت کی تموم میشه؟؟خیلی از مشکلات و سختی هام رو تو میدونی که من اینجا نمیتونم بگم.ولی فقط تویی که از ته ته دل من خبر داری.دیشب منو دیدی که سرمو بردم زیر پتو و با اشک گفتم میخوام برگردم پیش خودت اینجا خیلی سخته؟؟؟؟؟ازت خواهش میکنم  گناهامو ببخش و برم گردون.من نمیتونم دیگه تو یاین دنیا زندگی کنم.خیلی روم فشاره.چراآدمات اینقدر بدن؟؟چرا هیچ کس به کس دیگه رحم نمیکنه؟چرا همیشه به خاطر کار نکرده مواخذه میشم؟؟چرا کسی نیس که منو بفهمه.درکم کنه؟؟؟من از این دنیا خسته ام.خدایا به همین راهی که عازمش هستم منو  ببیر پیش خودت.با شهادت.با آمرزش.این دنیا دیگه برا من لذتی نداره.هیچ لذتی...


چه چیزهایی را چک کنیم؟

ببخشیدپست امروزم خیلی پراکنده گویی هست ولی  راجع به کسی هست که میخواد ازدواج کنه و باید طرفش رو بررسی کنه.از دکتر هلاکویی هست.البته خیلی عقاید و نظراتش رو هم قبول ندارم ولی به نظرم اینا خوب بودن.حالا من که کی رو ندارم میذارم برا بعدنا یا برا یکی که از اینجا رد میشه اینا به دردش بخوره شاید!

۵۰۰ ساعت باید با هم حرف بزنید!

تست های توافق و شخصیتی خوبه.صحبت با روانشناس هم کمک میکنه.

در نظام فلسفی و جهان بینی یکسان باشید.یعنی نظام باورها.مثلا یه نفر اعتقاد به این داشته باشه که انسان خوبه دیگری اعتقاد داشته باشه که نه انسان بده فسادگره و.. ،اعتقاد به خدا وخدا کجای زندگی شماست.اعتقاد به یک محیط اجتماعی.اهمیت علم و کار و کوشش و تعلیم و تربیت.

احتیاجات ما چیست؟مثلا کسی که دنباله پول زیاد هست ولی دیگری ذخیره و پس اندازی براش مهم نیس بلکه توانایی خرج کردن مهم است.

زیبایی عادی میشه ولی زشتی عادی نمیشه باید جذابیت جسمی و جنسی با هم داشته باشیم.

سن و شباهت ها.

نظر راجع به رابطه با فامیل ،آزادی هایی که برای خود قائل هستید، جدول ترجیحات زندگی،ورزش ها ،تفاوت ها،هوش و عقل و دانایی ها و توانایی ها.دوتاچرخ مرد دوتا هم زن که باید هم سرعت باشند اگر نباشند دورخودشون میچرخن.

ارتباط بینمون هیچ نباشه بتونیم با هم ارتباط برقرار کنیم.

گندپشت گند

بعد از اون همه زحمتی که برای گزارش کشیده بودم و به همون راحتی هدر رفت این بار نوبت ارائه بود که اساسی حالم رو بگیره!اون از تند تند حرف زدنم که آخرش هم نتونستم جلوی خودم رو بگیرم اونم از سوالای مسخره اون هم کلاسی دیوونه که گند زد به همه چی.خیلی ناراحتم واقعا ناراحتم و بدتر ازاون خسته ام.فکر نمیکردم همه چی اینقدر داغون پیش بره.حالم به هم میخوره از شانس بعضیا و بدشانسی خودم.آخه چرا باید یهو همه چی اینقدر به هم بریزه؟...نمیدیدونم گندی که زدم رو چطوری باید جمعش کنم حالم به هم میخوره از این دنیای لعنتی.اه.کی بشه که تموم بشه.راحت بشیم.از طرف دیگه این دو هفته ی پیش رو هم برام سرنوشت سازه.نمیدونم چی کار باید بکنم؟فعلا که گندشانسی و ناامیدی تمام وجودم رو پر کرده.اه اه اه

السلام علیک یا اباعبدالله

محرم هم تموم شد...

خداروشکر امسال نسبت به سالهای گذشته درک بهتری داشتم.ایمانم نسبت به واقعیت کربلا بیشتر شد.هرچند بازم توی ذهنم یه سری جاها سوال هست ولی حداقل مطمئنم که ارادتم نسبت به شهدای کربلا مخثوثا حضرت ابوالفضل بیشتر شد.به کشتی نجات بودن امام حسین هم همینطور...اصولا وقتی شناخت آدم بیشتر میشه ارادتش هم بیشتر میشه.همه مشکلات ما به خاطر جهلمونه.وجود این گرفتاریهای اخیرو توسل به امام حسین هم خودش یه نکته مثبت بود که توی این محرم بهش پی بردم.اینه که میگن بعضی وقتا گرفتاریا آدمو میسازه.یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی به حق اخیک الحسین