بالاخره رفتم پیش مشاور!صبح بیدار شدم دو رکعت نماز خوندم بعدشم 100 تا استخیرالله و از خدا خواستم هرچی که خیرم هست بندازه تو دهن مشاوره.در مورد م س و الف الف باهاش صحبت کردم بهم گفت باید فکر کنی ببینی دوس داری الف الف رو ببوسی؟؟!!!!!!دوس داری دستش رو بگیری؟دوس داری باهاش بخوابی؟!!!گفتم دست شاید ولی بوسیدن رو خیلی حس خوب ندارم.حس انزجار ندارم ولی دوس هم ندارم خیلی!خوابیدن رو هم قبلا فکرش رو کرده بودم بش گفتم در حد یه دوست معمولی برام میمونه نه بیشتر.واقعا هم همینطوره شاید بعضی وقتا یه کم ازش خوشم بیاد ولی خلی نه!گفتم آیا وجود م س می تونه باعث بشه من از الف الف خوشم نیاد؟گف می تونه ولی من بهت قول میدم اگه یه کسی بهتراز م س باشه و تو بپسندیش حتی خود م س رو هم فراموش میکنی.راس میگف نمونش دیشب الف شین!گف حتی اگه خنثی هم باشی با 7-8 جلسه دیدار با الف الف باید به سمت حس مثبت پیش میرفت که در مورد من نرفته.گفتم سری آخر خیلی بد بود.همش میخواستم تموم بشه برگردم خونه.گفتم همه چیش اوکیه حتی ظاهرش.گف ربطی نداره حتی یه حرکت دست یه نوع حرف زدن یه سری برخوردا و...اینا میتونه باعث به دل نشستن یا ننشستن بشه.گف بیخیال الف الف شو در مورد م س هم ببین علاقه ات کنشی هس یا واکنشی.واکنشی یعنی چون اون خیلی دوست داره تو هم دوسش داری ولی کنشی یعنی صرف نظر از این که اون چطوریه تو دوسش داشته باشی.گف ارتباطت رو از نظر چت باهاش قطع کن و ببین چطوریه.بعدشم گف اگه بخوای یه نفر رو تغییر بدی خیلی موضوع خوبی نیس و تو باید همینطوری بپسندیش.گف این که در برابر خواسته هات کوتاه میاد به خاطر اینه که سطح هورموناش بالارفته و بعد ازدواج که به یه حالت تعادلی برسه فروکش میکنه و جا میزنه.گفتم ممکنه حرف من غلط باشه که رو کار و..گیرمیدم؟شاید اصلا کار گیرم نیاد حتی!گف در اون صورت تو تحت شرایط اجبار بیکار نیسی خواست خودت بوده ولی اون طوری اگه قبول کنی حتی خودت ممکنه بعدا با بهانه های دیگه سر ناسازگاری بذاری.و با چیزای دیگه خودت رو خالی کنی در اون صورت رضایت از زندگی نداری.گف موازی هم طوری نیس درسته که یه سری فایلا تو ذهنت ناقص میمونه و تو روآشفته می کنه ولی مشکلی واقعا نداره چون نامزدی نیس که تعهد بیاره.در کل این که خیلی خوب بود خیلی راحتم کرد از بابت الف الف که تموم شد و عذاب وجدان ندارم فقط یه ذره به خاطر حرف مردم ناراحتم که اونم گوربابای همشون.