دختره امروز،همسره فردا،مامانه پس فردا

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید.آمدی و همه فرضیه ها ریخت به هم...(بیادیگه!:D)

دختره امروز،همسره فردا،مامانه پس فردا

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید.آمدی و همه فرضیه ها ریخت به هم...(بیادیگه!:D)

گندپشت گند

بعد از اون همه زحمتی که برای گزارش کشیده بودم و به همون راحتی هدر رفت این بار نوبت ارائه بود که اساسی حالم رو بگیره!اون از تند تند حرف زدنم که آخرش هم نتونستم جلوی خودم رو بگیرم اونم از سوالای مسخره اون هم کلاسی دیوونه که گند زد به همه چی.خیلی ناراحتم واقعا ناراحتم و بدتر ازاون خسته ام.فکر نمیکردم همه چی اینقدر داغون پیش بره.حالم به هم میخوره از شانس بعضیا و بدشانسی خودم.آخه چرا باید یهو همه چی اینقدر به هم بریزه؟...نمیدیدونم گندی که زدم رو چطوری باید جمعش کنم حالم به هم میخوره از این دنیای لعنتی.اه.کی بشه که تموم بشه.راحت بشیم.از طرف دیگه این دو هفته ی پیش رو هم برام سرنوشت سازه.نمیدونم چی کار باید بکنم؟فعلا که گندشانسی و ناامیدی تمام وجودم رو پر کرده.اه اه اه

نظرات 2 + ارسال نظر
سدنا پنج‌شنبه 13 آبان 1395 ساعت 18:25

شما برعکس منی
من خیلی ریلکسمو و اروم حرف میزنم
کسایی که باهام همصحبت میشن میگم با احساس حرف میزنی
الان که دنیا اخرنشده شما میتونی تو تنهایی هات یه جمع رو جلوت تصور کنی و تمرین کنی به اروم حرف زدن
رشتت چیه؟
بدتراز رشته ما که نیست...درمورد ی چیزایی باید کنفرانس بدیم که ادم شرمش میاد

عزیزم مشکلم حرف زدن نبود مشکلم سوالای ریزی بود که پرسیدن و من نمیدونستم چی جواب بدم!!!!!!

ماریا چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت 21:49 http://AZNOON-TA-GHALAM.KOWSARBLOG.IR

ما وقتی اراءه داریم به همه همکلاسی ها اولتیماتوم میدیم

که حق سوال پرسیدن ندارند کاش توام همین کار را میکردی

میخواستم این کار رو بکنم ولی فرفری منصرفم کرد:(

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.