فرفری امشب زنگ زد به خانوم (ش).تلفن رو آیفون بود و من حرفاش رو میشنیدم.اون بنده خدا خیلی مودبانه حرف زد و حرفاش اصلا خاله زنکی نبود ولی فرفری سر درددلش باز شد و طبق معمول شروع کرد به گله و شکایت و همه ی ناله هاش هم آخرش ختم میشد به من بیچاره و این مساله ازدواج نکردن من!!!
تلفنش که تموم شد با خنده و شوخی ازحرفاش گذشتم ولی معلوم بود که ناراحته!بعد یه ساعتش رفتم سراغ گوشیش و یه ذره مسخره بازی دراوردم که طبق معمول ناراحت شد.هرچن من خیلی صبوری کردم و این بار اصلا باهاش بحث نکردم و اومدم توی اتاق خودم ولی قلبا ناراحت شدم.نمیدونم این اوضاع تاکی میخواد ادامه پیدا کنه؟؟ناشکری خدا رو نمیکنم خدایا ۱۰۰۰ مرتبه به درگاهت به خاطر همه نعمتات شکر...