دختره امروز،همسره فردا،مامانه پس فردا

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید.آمدی و همه فرضیه ها ریخت به هم...(بیادیگه!:D)

دختره امروز،همسره فردا،مامانه پس فردا

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید.آمدی و همه فرضیه ها ریخت به هم...(بیادیگه!:D)

خرم آن روز کزین دیرخرابات روم...

شرایط بد روحی و گریه های تا دیر وقت دیشبم از دست روزگار و بدتر از اون فرفری باعث شد صبح که گوشیم زنگ خورد به جای این که بلندبشم و تندتند آماده بشم برای رفتن به دانشگاه زدم یکی زدم توسر زنگ ساعت وپتورو کشیدم روسرم و تخت گرفتم خوابیدم.حوصله بلندشدنم نداشتم چه برسه به دانشگاه رفتن!امروز دومین روز توی این هفته بود که این کارو کردم.

نباید بذارم برام عادت بشه.باید بلندشم.هرکاری هم که باهام بکنن و هر سرکوفتی هم که بهم بزنن همش موقتیه.بالاخره یه روزی هم میرسه که من از این خونه لعنتی برم(ان شاالله)و اون وقته که دیگه کلاهمم بیفته نمیام برش دارم.به امید اون روز.

نظرات 1 + ارسال نظر
ماریا دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت 17:12 http://AZNOON-TA-GHALAM.KOWSARBLOG.IR

میرسه اون روز ، حتما میرسه

ان شالله

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.