دختره امروز،همسره فردا،مامانه پس فردا

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید.آمدی و همه فرضیه ها ریخت به هم...(بیادیگه!:D)

دختره امروز،همسره فردا،مامانه پس فردا

گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید.آمدی و همه فرضیه ها ریخت به هم...(بیادیگه!:D)

تلفن

خب من اولین گام جهت شادی رو برداشتم!!!دیدم اگه بخوام بشینم پای درس با این حال و روزم فقط اعصابم خورده و هیچ بازدهی هم نداره بنابراین نشستم ۱ ساعت و ۴۵ دقیقه با دوشتم تلفنی حرف زدم!!!آخیش خنک شدم...خوب بود.

باید حال خودم رو خوب کنم

به شدت احساس میکنم زندگیم احتیج به یه دگرگونی اساسی داره.یه چیزی که از درون بجوشه.باید عوض کنم این حال و احوال رو.اینطوری نمیشه.باید از این رکود و به دردنخور بودن،از این گلوله خشم و عقده و نفرت و ترس،از این آدم توسری خور بیام بیرون.باید حال خوردم رو خوب کنم.نباید بذارم بقیه هربلایی دلشون خواس سرم بیارن.باید سفت و سخت بچسبم به درس و پروژه و دفاع.که اگه خیلی زودتر از اینا این کارو کرده بودم الان نباید منت هرعالم وآدم عوضی رو بکشم.باید حال خودم رو خوب کنم.باید...

نفرین

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

عدالت خدا

خدایا تو خودت شاهد و ناظری که من چیزی بهش نگفتم.این آدم  اصلا مشکل روانی داره و با فحش و نفرین داره من رو آزار میده.اگه عدالتت برقراره خودت گره از کارم باز کن

برنامه ریزی ذهنی

امروزساعت ۱۱ از خواب بیدار شدم!!!!!تا ۱۲:۳۰ نماز و نذرو نیازای قبلی رو انجام دادم بعدشم یک ساعت تلفنی با خانوم مشاورم حرف زدم.از ۱:۳۰ تا الان هم مشغول درست کردن ناهار و خوردن و فیلم دیدن و ...بودم.تازه الان نیخوام برم استارت بزنم پروژه رو!!! دو تا پروژه دارم که تا جمعه باید هردوش آماده بشه.این درحالیه که ساعت ۶:۳۰ امروز تا حول و حوش ۹ هم خونه نیستم و پنج شنبه هم از ۷:۳۰ شب تا حدودای ۱۰ خونه نیستم!!!!

خدایا خودت کمکم کن.